محل تبلیغات شما

سلام

این روزها آنقدر روحم خسته بود که دستم به نوشتن نمی رفت. روزهای سختی را باز گذروندیم. 

فردای آن روز که ماشین سربد را توقیف کردند به دادگستری رفتم و خیلی کارها کردم ولی نشد.  همون ظهر بلیط گرفتم و با سولماز برگشتم تهران. 

شب با همون آقای وکیلی که از طریق این وبلاگ بارها و بارها به من لطف داشتند از طریق تلگرام صحبت کردم ایشون راهنمایی های بسیار ارزنده ای بهم کردند، من آنها را به برادرم انتقال دادم، و خلاصه چند روز بعد توانستیم ماشین را آزاد کنیم. نمی دونم بازم راهی پیدا می کنند که این ماشین را ببرند یا نه.  

ولی جا داره اینجا قبل از نوشتن بقیه مطالبم از جناب وکیل آقای امیر. نهایت تشکر را بکنم. من از صمیم قلبم ایشون را دعا کردم و آرزو می کنم که در هیچ جای زندگیشون به در بسته ای برخورد نکنند و یک زندگی پر از آرامش و شادی در کنار خانواده محترمشون داشته باشند. 

مامانم که خیلی این آمدن مامور و توقیف ماشین و دیدن همسایه ها برایش گرون تموم شده بود خونه اش را با 200 م زیر قیمت فروخت. و بعد از ده روز یه آپارتمان 80 متری 5سال ساز در یه مجتمع خوب در شهرمون خرید. (البته فعلا مبایعه نامه کرده اند و یکی دوماه این کار انتقال طول می کشه) . این کارش من را خیلی خوشحال کرد این خونه ای که الان ساکنش بود دیگه قدیمی شده بود و راستش پر از خاطره های بد بود. سکته ی پدرم، فوت پدرم، نامزدی کذایی من و . برای همین رفتن از این خونه برای من یه نشونه ی خوب بود. البته خواهرم (فرناز)  و دامادمون! خیلی ناراحت شدند متاسفانه فکر می کنم احساس کردند ارثشون افت کرد!!! هیچ و سربد را ندید. هیچ کس درکشون نکرد فقط پایین فروختن خونه ناراحتشون کرد. ولی من و هومن خیلی خوشحال شدیم. به خواهرم گفتم به مامانم حق بده خیلی تو این خونه اذیت میشد. خونه به خرج افتاده بود و مامان نمی تونست از عهده ی اون بربیاد. تا حالا هم من تو تعمیرات خونه به مامان کمک کردم. خودت تو جریانی. جالبه که خواهرم گفت تو هم اشتباه کردی نباید کمکشون می کردی!!! گفتم یعنی چی؟ یعنی وقتی پشت بام منزل نیاز به ایزوگام داشت می گذاشتم سقف بیاد رو سرشون؟ یا وقتی . 

خیلی عصبانی شدم و سریع خداحافظی کردم. 

دنیای عجیبیه گاهی وقت ها خیلی چیزها را متوجه نمیشم. گاهی وقت ها آدم ها را در هاله ای خاکستری می بینم. 

یه خبر خوش دیگه هم این که چند روز پیش جواب دادگاه تجدید نظر سربد (دختراخاذ)  هم آمد و رای تبرئه تایید قطعی شد. خدا را هزار مرتبه شکر. برای این تبرئه نذرهای زیادی کردم از جمله اینکه یه پرنده را آزاد کنم. هومن پیشنهاد داده یک جفت بلبل خرما بگیریم و ببریم باغ گیاه شناسی و آزاد کنیم. میگه هر پرنده را نمیشه آزاد کرد شاید نتونه زندگی کنه. ممنون میشم هر کسی در این مورد اطلاعاتی داره من را راهنمایی کنه. چون این جمعه روز آزادی اون پرنده هست ان شاالله. 

برای بچه های کار هم که در نزدیکی بهشت زهرا گل و . می فروشند هم جمعه صبح ان شالله میخوام غذا درست کنم ببرم. دعا کنید بتونم به همه نذرهایم زودتر عمل کنم. و البته چند تا نذر دیگه هم هست که نمیشه در موردشون صحبت کرد و اگه لیاقت داشته باشم در چند روز آینده انجامشون میدم. 

خدایا از اینکه برادر من را از گرفتاری ها نجات دادی و کمکش کردی برای جرم کیفری به زندان نیفته ازت سپاسگزارم. مطمئنم در مورد مسائل حقوقی او هم تنهایمان نمی گذاری. 

خدایا از اینکه کنارمی و هیچگاه تنهایم نگذاشتی ازت سپاسگزارم. 

خدایا از اینکه دوستان مهربون و دلسوزی بهم هدیه دادی ازت سپاسگزارم. 

خدایا از اینکه هر روز مهر سولماز را به خودم بیشتر می بینم و آغوشش روز به روز برایم گرمتر میشه ازت سپاسگزارم. 

خدایا از اینکه یه زندگی خوب و یه همسر مو فرفری لوس!!! و یه دختر شیرین عسل بهم هدیه کردی ازت سپاسگزارم. 

خدایا هیچگاه تنهایم نگذار که بدون تو هیچ هیچم. 

خدایا شکرت. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها